یادداشت برنده سیمرغ بلورین جشنواره فجر درباره باشگاه فیلم سوره

باشگاه امید، باشگاه انگیزه


سه شنبه 11 شهریور 1399 ساعت 06:28

امید میرزایی، برنده سیمرغ بلورین بهترین آنونس از جشنواره فیلم فجر/

فیلم من در جشنواره فیلم 100 رد شده بود و وقتی هم پیگیر شدم که چرا کارم را رد کرده اید، گفتند اگر اعتراضی داری نامه ای خطاب به آقای قربانی بنویس ولی خیلی دل نبند، چون احتمال زیاد اعتراضت قبول نمی شود!
راستش خودم فکر نمی کردم که این ماجراها و حضورم در جشنواره 100 آغاز یک اتفاق بزرگ در زندگی ام باشد. چون اتفاقاً آن اعتراض موثر واقع شد و فیلم من به بخش مسابقه راه پیدا کرد. و بامزه تر اینکه در آن جشنواره جایزه هم بردم. اما یک جایزه خاص؛ جایزه ی ویژه ای که باشگاه فیلم سوره به فیلمی که به نظر هیئت داوران خودش حائز شایستگی بوده اهدا می کردند، فیلم من از نظر باشگاه فیلم سوره شایسته تقدیر شده بود و جایزه اش هم حمایت از تولید فیلم بعدی بود.

چند روز بعد وقتی برای پیگیری فیلم بعدی ام به باشگاه آمدم با چهره ای مواجه شدم که بشدت دل نچسب و عنق به نظرم آمد. آن روز هیچ از دیدن آن آدم در باشگاه حال خوبی بهم دست نداد، ولی مدتی بعد و توی رفت و آمدهایم به باشگاه همان آدم به من پیشنهاد کرد که در کارهای تبلیغاتی فیلم بیست و یک روز بعد حضور پیدا کنم. آن روز هم او و هم خود من دست و دلمان می لرزید برای چنین اعتمادی، ولی کم کم همان آدم دل‌نچسبِ روز اول به یکی از صمیمی ترین و دوست داشتنی ترین آدمهای زندگی ام تبدیل شد، کسی که نامش سید علی طباطبایی بود.

القصه که حضور من در گروه سینماتوپیا آغاز راهی بود که با آنونس فیلشاه جدی تر شد و با حمایت سید علی عزیز در حوزه ساخت متریال تبلیغاتی تخصصی تر ادامه پیدا کرد و در جشنواره سال گذشته هم منجر به دریافت سیمرغ بلورین بهترین آنونس جشنواره فجر برای فیلم شاه کش شد.

راستش قبل از جشنواره هیچ فکر نمی کردم که امکان دارد من برنده شوم. یعنی در مخیله ام هم نمی گنجید که در اولین حضورم در جشنواره سیمرغ بگیرم، ولی وقتی صدایم کردند با خودم گفتم وقتی روی صحنه ایستادم یک تشکر درست و درمان از باشگاه فیلم سوره می کنم که اعتمادشان باعث این سیمرغ شده بود، ولی حیف که شرایط روی صحنه جوری نبود که بتوانم حرفم را بزنم و آن جمله ها روی سینه ام ماند.

ولی هرچه که بود همان فیلم ردی شد عامل وصل من و باشگاه و مسیری که به سیمرغ رسید. باشگاهی که هرچند کارگردانی فیلم کوتاهم چندان نبوده ولی حضور در آن مجموعه باعث شد یک دنیا دوست خوب پیدا کنم که حالا جاهای مهمی در زندگی حرفه ای م دارند. واقعا این که وقتی تو اثری –حتی خارج از باشگاه – می سازی و بچه ها جوری با تو حرف می زنند که می توانی انگیزه برای رشد خودت را توی تک تک جمله هایشان ببینی و وقتی می بینی طوری با دلسوزی و مشفقانه حرف می زنند که انگار کار خودشان است، مگر می شود چنین فضا و اتمسفری را دوست نداشت؟

بله، باشگاه فیلم سوره برای من بیشتر از هر چیز باشگاه روحیه و امید و انگیزه است. جایی که در آن حتی برای یک فیلم 100 ثانیه ای هم انرژی و انگیزه ای به اندازه یک اثر سینمایی وجود دارد، جایی که در آن پازل ها کنار هم قرار می گیرند تا یک آدم ساخته شود. هنوز هم دارم به آن جمله هایی که آماده کرده بودم برای تشکر از باشگاه فکر میکنم که می خواستم موقع سیمرغ گرفتن بگویم و نشد، ولی چه عیبی دارد، هنوز هم می شود از باشگاه تشکر کرد، و هنوز هم می شود باشگاه خیلی دوست داشت و خانواده باشگاه را در قلب داشت.