نشست مدیران «باشگاه فیلم سوره» در مهر:

متن و حاشیه باشگاه فیلم سوره در آغاز هفتمین سال فعالیت


دوشنبه 24 شهریور 1399 ساعت 11:31

در ششمین سالگرد تأسیس باشگاه، این مجموعه سینمایی برای اولین بار طعم تغییر مدیر را چشید و آقای شفاه جای خود را به قائم مقام مجموعه، آقای موحد داد. تغییری که البته از جهاتی با تغییر و تحولات مرسوم سازمانی در کشورمان متفاوت بود. این گفتگو با حضور آقای موحد، آقای شفاه و آقای مرادخانی درباره هویت باشگاه، تغییر و تحولات اخیر باشگاه، تفاوت های باشگاه با ارگانهایی مانند سازمان اوج و… به میزبانی خبرگزاری مهر انجام گرفته است.

آقای شفاه رفتن شما از مجموعه باشگاه فیلم سوره درست در زمانی رخ داد که این مجموعه به بار نشسته بود. می خواهم صراحتا از شما بپرسم که آیا توقیف هر ۲ پروژه تولیدی مجموعه تحت مدیریت‌تان در این استعفا موثر بود؟

شفاه: رفتن من از باشگاه فیلم سوره ربطی به حاشیه فیلم های توقیفی این مجموعه نداشت. البته چنین مسایلی همیشه روی آدم تاثیر می گذارد چون پیگیری این موضوعات انرژی زیادی می برد. وقتی باشگاه فیلم سوره در سال ۹۳ تاسیس شد و با حوزه هنری به این توافق رسیدیم که چنین مجموعه ای شکل بگیرد از همان ابتدا من با انگیزه و انرژی جدی تاسیس باشگاه فیلم سوره را شروع کردم. اما به ویژه در ۲ سال گذشته هرچقدر بیشتر زمان می گذشت به دلیل اینکه باشگاه فیلم سوره برای من یک مجموعه بسیار مهم بود و جایگاه ویژه ای برایم داشت احساس می کردم برای آنکه مسیر رشد باشگاه متوقف نشود حتما باید تغییراتی بکند و این موضوع کاملا برنامه ریزی شده بود. ما با دوستان و مدیران خیلی درباره این تغییرات حرف می زدیم حتی به دوستان می گفتم حضورم ممکن است یک سری از فرصت ها را مثل قبل برای بچه های جوان تر فراهم نکند. حس می کردم جریان فیلمسازی بچه های جوان تر و مستعد باید رشد تصاعدی کند و این کار مدیری جوان تر از بنده هست. من امور مربوط به تاسیس و تثبیت مجموعه را به انجام داده بودم و برای مرحله گسترش و رشد حتما مدیری تازه نفس لازم بود. فکر می کردم باید آن انرژی ای که خودم روز اول حضور در مجموعه داشتم باید بار دیگر جاری شود و باید کسی بیاید که ویژگی های جدیدی داشته باشد و بتواند باشگاه را وارد داستان ها و مسیرهای جدید کند که مدیران حوزه و آقای محمد جواد موحد پیشنهاد بنده را پذیرفتند و ایشان مدیرعامل باشگاه شدند. دلیل اصلی رفتن من از باشگاه این بود. نزدیک به ۶ سال از تاسیس باشگاه می گذرد بنابراین همه ما معتقد بودیم که باشگاه یک ریل و روال مشخص و یک فرهنگ سازمانی قابل اعتنا در درون خود پیدا کرده است و می تواند با نسل اول مدیران خود خداحافظی کند. اگر بخواهم بدون اغراق و منصفانه صحبت کنم می گویم که در همین ۲، ۳ ماهی که از باشگاه فاصله گرفته ام و آقای موحد قبول زحمت کرده اند، اوضاع پیشرفت خیلی خوبی داشته و فعالیت این ۲، ۳ ماه نشان داده که باشگاه جان تازه ای گرفته و می تواند مسیر جدید موفقیت را برای خود تعریف کند.

اگر آن پروژه ها بخواهند در کار من تاثیر داشته باشند اساسا من نباید دیگر فعالیت تهیه کنندگی کنم ولی در حال حاضر مشغول تهیه فیلمی دیگر با متنی از رضا زهتابچیان که نویسنده و کارگردان «دیدن این فیلم جرم است» هست هستم. این یعنی هنوز سرمان به سنگ نخورده در واقع. حالا یا سنگش الکی بوده است یا سر ما زیادی سفت است. (می خندد)

موحد: گر چنین بود من هم باید از باشگاه فیلم سوره می رفتم چون در آن فیلم ها من هم مجری طرح بودم و بهرحال نقش پررنگی داشتم.

شفاه: واقعیتش این هست که من یکبار یک سال پیش استعفا داده بودم که پذیرفته نشد. درواقع  من قبول کردم که یک سال دیگر بمانم و داستان های مربوط به توقیف کتونی زرنگی مربوط به همین سال اخیر و بعد از استعفای اولیه ام بود.

آقای موحد انتخاب شما چطور صورت گرفت؟ چون حداقل وقتی در اینترنت سرچ می کنیم چیز قابل توجهی درباره شما یافت نمی شود، یعنی رزومه اینترنتی ندارید که بخواهیم در مورد انتخاب شما اظهار نظر کنیم.

موحد: شاید در ابتدا این انتخاب هم برای من و هم برای تیمی که این تصمیم را می گرفتند یک چالش بود. به هر حال سابقه ای که آقای شفاه داشتند و دارند با وضعیت امروز من متفاوت است. وقتی هم ایشان به من گفتند که قرار است تو را برای مدیریت مجموعه پیشنهاد بدهم، خودم گفتم سختیِ کار من این است که امروزِ من را با امروزِ شما مقایسه می کنند نه امروز من را با همان 7 سال پیش که شما روی کار آمده بودید. اما نکته ای که باعث شد بتوانم این موضوع را راحت تر قبول کنم این بود که من از دل باشگاه بیرون آمده و از بهمن ۹۳ به مجموعه باشگاه فیلم سوره اضافه شده بودم. در تمام این سال ها به ویژه سه سال اخیر به صورت جدی درگیر تمام پروژه های مهم مجموعه بودم. ضمن اینکه سال پیش که آقای شفاه گفتند قصد ترک مجموعه را دارند من به عنوان قائم مقام انتخاب شدم با این اتفاق مقداری بیشتر به فضای مدیریتی نزدیک شدم. همین امر باعث شد به این فکر کنیم که می شود چنین اتفاقی رخ دهد. ترس من کمتر و شک دوستان حوزه هنری هم برطرف شد. من در این مدت درگیر فضای مدیریتی باشگاه بودم و جنس مدیریت باشگاه را می شناختم. طبیعتا با جا به جایی هر مدیر، یک سری تغییرات هم رخ می دهد اما یکی از ایده های من این است که روش های مدیریت پیشین باشگاه در حوزه توانمندسازی و پیدا کردن استعدادهای جوان و… را ادامه بدهم. به طور کلی به این فکر کردیم که شاید کسی از داخل مجموعه و از جنس بچه های خودمان نسبت به یک مدیر فرهنگی که از بیرون به مجموعه اضافه می شود، بهتر بتواند اینجا را اداره کند. ولی همین پروسه سخت بود. حداقل یکی دو ماه زندگی روزمره من را به چالش کشید، با آقای شفاه هم بارها صحبت کردیم و نهایتا تغییر مدیریتی رخ داد.

مرادخانـی: اینکه مجموعه ای می تواند از دل خود به مدیر بعدی اش برسد اتفاقی است که در کشور ما کمتر رخ می دهد. چیزی که از جایجایی مدیران در ذهن باقی مانده این هست که نگاه بالادستی ها کسی را به عنوان مدیر برای یک مجموعه انتخاب می کنند که غریبه باشد، یا بعضاً به جایی وصل باشد یا صحبت قدرت بالادستی چیزی باشد، یعنی خیلی وقتها تخصص و توانمندی فدای این مسائل می شود که اگر فلانی را بیاوریم                                                                                 آورده ای جز تخصص کاری خودش ندارد. ولی داستان تغییر مدیر در باشگاه متفاوت از این داستان بود. نه آقای شفاه با دلخوری رفت، نه آقای موحد با روالی که اشاره کردم به عنوان مدیر انتخاب شد. اتفاقا مسئولان حوزه هم در این موضوع همراه مجموعه بودند و یک جابجایی معقول را تجربه کردیم. از این جنس تغییراتی که نه دلخوری ای داشته باشد و نه هویت یک مجموعه را تحت الشعاع قرار بدهد کمتر به یادم داریم.

شفاه: ببینید باشگاه فیلم سوره جایی شبیه سازمان های دیگر نیست، درواقع شیوه ای ندارد که همه آن روش را بشناسند. این مجموعه از همان روزهای اول بیشتر شبیه کسب و کارهای خلاق بود که مشابه اش اش قبلا وجود نداشت. این را به خاطر این نمی گویم که ما خودمان باشگاه فیلم سوره را تاسیس و در آن کار کرده ایم بلکه به این دلیل است که واقعا مشابه اش را در جای دیگر ندیده ام. ۶ سال از تاسیس این مجموعه می گذرد و جاهای دیگر هم تلاش می کنند فعالیت هایی مشابه فعالیت های ما داشته باشند. همین حالا هم مجموعه باشگاه نسبت به یکی دو سازمان مشابه دیگر، کماکان جدی تر و خلاق تر است به این واسطه برای انتخاب مدیر باشگاه فیلم سوره اصلا نمی توانیم از روش های متعارف استفاده کنیم. مثلا بگوییم شخصی فیلمسازی را به خوبی بلد است پس او بیاید و مدیر مجموعه شود یا بگوییم آن یکی تهیه کننده یا نویسنده خوبی است پس می تواند اینجا را مدیریت کند. با انتخاب های این چنینی باشگاه حتما فرو می پاشید. یکی از خطوط قرمز من ـ بعنوان موسس باشگاه ـ هم این بود که کسی مسئولیت باشگاه را برعهده بگیرد که نسبت به ساز و کارهای باشگاه عرق و اعتقاد داشته باشد. چه کسی می توانست چنین عرق و علاقه هایی را در خود داشته باشد جز آن دسته از افرادی که برای شکل گیری این برند تلاش جدی و شبانه روزی کرده بودند و طی این سال ها در خوشی ها و ناکامی های مجموعه شریک بوده اند. ضمن اینکه فردی همسن و سال من هم نباید انتخاب می شد و همین باعث کنار گذاشته شدن گزینه های بسیار خوبی از نسل اول مدیران باشگاه می شد. درواقع ما در جمع خودمان به این دو نکته رسیدیم. به همین دلیل بهترین گزینه ای که وجود داشت آقای موحد بود. به نظرم در این مواقع رزومه بیرونی افراد نسبت به توانایی واقعی آنها در مدیریت مجموعه چندان اهمیت ندارد. درباره آقای موحد همه مراحل طی شده بود، او تجربه تولید داشت، مجری طرح بود و مسئولیت های مختلف در باشگاه فیلم سوره را به واسطه اینکه قائم مقام بود بر عهده داشت و کاملا آمادگی این را داشت که مدیر باشگاه فیلم سوره شود. بنابراین وقتی به لحاظ سازمانی به رزومه او نگاه کنیم متوجه می شویم که درست ترین اتفاق بوده است.

موحد: باید بگویم اگر حس می کردم که نمی توانم توفیقاتی برای باشگاه فیلم سوره داشته باشم، این سمت را نمی پذیرفتم. کما اینکه قبلا هم پیشنهاداتی از سوی دیگر جاها داشتم که گفتم نمی توانم، من از پسش برنمی آیم. اگر روزی حس بکنم که در این مجموعه نمی توانم فیلمساز تربیت کنم خودم می روم؛ این را قول می دهم. البته بگذارید دفاعی از رزومه خودم بکنم. شاید به قول شما رزومه اینترنتی نداشته باشم اما کاملا در فضای کاری که در باشگاه انجام می دهیم زیست کرده ام. من قریب به ۲ سال در سفیر فیلم بوده ام، کار تشکیلاتی هم کرده بودم یعنی مدتی در قرارگاه شهید باقری بودم که قرارگاه تشکیلاتی بسیج دانشجویی است. بعد از آن هم ۶ سال در باشگاه فیلم سوره بودم، کارم را با ساخت نماهنگی درباره حضرت زهرا شروع کردم و از ابتدای پروسه تولید حضور داشتم. یعنی در آنجا در تیم تدارکات بودم. تا تولیدات بعدی که ده ها فیلم کوتاه را تهیه کردم و بعدش هم رسیدیم به تجربه های جدی و طولانی ای مثل کتونی زرنگی و دیدن این فیلم جرم است. می خواهم بگویم در این فضا زیست کرده ام، بیش از ۵۰ تولید داشته و این فضا را کاملا تجربه کرده ام. هرچند ممکن است از منظر سرچ در گوگل من رزومه ای نداشته باشم اما در واقعیت حداقل در ۱۵ فیلم کوتاه کار تهیه کنندگی کرده ام البته «تهیه کنندگی» با تعریف خودمان یعنی فقط عابربانک نبوده ام، شبه دلالی نکرده ام، یعنی روی متن، انتخاب کارگردان نظر داده ام، از ایده تا ساخت حضور داشته ام. باتوجه به این تجربیات و اینکه دغدغه هایی که برای تربیت نیرو و توانمندسازی نیرو داشتم، قبول کردم مدیریت باشگاه فیلم سوره را به عهده بگیرم. طبیعتا آدم ها باید خودشان رزومه خود را بسازند. شاید سال دیگر همین موقع راحت تر بتوانیم درباره این انتخاب صحبت کنیم. روزمه ای که سال دیگر در باشگاه فیلم سوره خواهم داشت بیشتر خود را نشان می دهد.

شفاه: بسیاری از بچه های سینما و تلوزیون آقای موحد را پیش از این انتخاب می شناختند چون در چند سال اخیر مدیر تولید چند پروژه مهم بوده، برای مثال مدیریت تولید و مجری طرحی پروژه پیچیده ای مثل «دیدن این فیلم جرم است» و «کتونی زرنگی» را برعهده داشته، هر روز با بچه ها ارتباط داشته، بودجه و زمان و بخشهای دیگر پروژه را مدیریت می کرده است و… درواقع همه در این پروژه ها آقای موحد را می دیدند و با او کار داشتند و بنابراین شاید حداقل در پروژه خودمان بیشتر از من، محمدجواد موحد را شناخته شده است.

ولی به هر حال این طبیعی است که در این ۶ سال کارنامه قابل دفاعی در همین «تعداد افراد» داشته باشید، شاید اگر بخواهیم تعداد خروجی جدی باشگاه را لیست کنیم تنها نام سه نفر به ذهنمان بیاید؛ امیرعباس ربیعی، رضا زهتابچیان و محمدرضا خردمندان.

شفاه: شُبهه شما شُبهه درستی است اما مثالتان مثال دقیقی نیست، ما می توانیم تعداد افراد بیشتری را نام ببریم. اما سعی می کنیم افرادی موثر در جبهه فرهنگی انقلاب تربیت کنیم چون قرار است ما برای آنجا نیرو تربیت کنیم اگر تصمیم بگیریم برای عموم سینما نیرو تربیت کنیم حتما دایره انتخاب مان هم تغییر می کند و افراد دیگری اضافه و کاسته خواهند شد. این حتما جزو تکالیف ما بوده که نیروهایی برای جبهه فرهنگی انقلاب تربیت کنیم. ما یک فرق بزرگ با سازمان های مشابه مثل اوج داریم، اوج یک کار حرفه ای انجام می دهد و فقط محصول برایش مهم است. محصول ما «آدم» است اما محصول سازمانی مانند اوج فیلم است البته هر جفت این کارها مهم هستند. برای همین فیلم های ما

محصول اصلی مان نیستند، کارگردان های آنها محصول و هدف اصلی ما هستند.

مرادخانی: البته به خاطر  مسیری که فیلمنامه ها در باشگاه طی می کنند تا به فیلم تبدیل شوند، قریب به اتفاق آثار مجموعه هم قابل دفاع هستند و حضور پررنگ در جشنواره های داخلی و خـارجی و جایزه های مـختـلفی که آثار باشـگــاه برنده شده اند همین موضوع را نشان می دهد. در باشگاه فیلم نسبت به فیلمساز در درجه دوم قرار دارد، ولی آثار هم به شهادت جوایز داخلی و خارجی سطح مطلوبی از کیفیت را دارا هستند.

شفاه: ما معتقدیم در زمینه تربیت نیروهای متخصص انقلابی کم کاری شده است و کسی به سراغ مضامین انقلابی نمی رود پس باید انرژی و انگیزه ی بالایی ایجاد کنیم. خیلی از سازمان ها و نهادها هستند که دوست دارند تربیت نیرو کنند و همه آنها از همین مدل جذب بی فرجام تعداد زیاد علاقمندان هنر استفاده کردند اما موفق نشدند در صورتی که ما معتقدیم اتفاقا برای تربیت درست نیروها، باید تعداد اندکی از افراد را تحت حمایت بگیریم. البته شما از افرادی نام بردید که در ذهن داشتید در صورتیکه در باشگاه فیلم سوره می شود از نام های بیشتری یاد کرد که هر کدام همه یا بخش مهـــمـــی از تجـــربه فیلمســـازی خـــود را در باشگاه فیلم سوره گذرانده اند؛ مثل محمدباقر مفیدی کیا، حسین دارابی، امیرمهدی پوروزیری، مهدیار عقابی که افراد شناخته شده تری هستند. محمدحسین امانی، محمد علیزاده، مهدیه محمدی، محسن امانی و… نیز افرادی هستند که در مسیر رشد هستند و در آینده تولیداتشان را خواهید دید. یا در زمینه نویسندگی احسان ثقفی، حسین حقیقی، محسن ملکی و… حضور دارند. در فضای بچه های جبهه فرهنگی در چند سال گذشته معضلی به نام مدیر تولید داشتیم. باشگاه فیلم سوره مهمترین جایی بوده که در حوزه داستانی تربیت نیرو داشته است و ما دوجین هم مدیر تولید تحویل فضای تولید فیلم و تلویزیون داده‌ایم. این اتفاقات فقط باید به همین شیوه رخ می داد. اگر ما کلاس آموزشی می گذاشتیم، یا فراخوان می دادیم اصلا امکانش نبود که افرادی همچون علی طباطبایی نژاد یا هادی فیروزمندی برای ما تبدیل به موضوع شوند وقتی تعداد این افراد کم باشند ما می توانیم مسیر رشد و تربیت آن ها را بهتر ببینیم، آن ها را کنار هم بچینیم و تیم های کارآمد ایجاد کنیم اما وقتی تعداد بیشتر باشند چنین امکانهایی از بیـن می رود و البته امکان آمار دادن و بازی با اعداد که مشکل امروز مدیریت کشور است به وجود می آید.

چرا همیشه می خواهید باشگاه فیلم سوره را به عنوان یک مجموعه مستقل معرفی کنید، به هر حال سوره وابسته به حوزه هنری است. ضمن اینکه حوزه هنری هم مجموعه ای تحت عنوان «سازمان سینمایی حوزه هنری» دارد، این منفک شدن باشگاه فیلم سوره از آن بخش برای چه بود؟ فکر نمی کنید کمی موازی کاری می شود؟

شفاه: بله ما وابسته به حوزه هنری هستیم و این را همه جا هم گفته ایم و اساسا دلیلی برای انفکاک از حوزه نمی بینیم. اما کارهایی که ما در باشگاه فیلم سوره می کنیم نمی توانست در سازمان سینمایی حوزه هنری اتفاق بیفتد. ممکن است بگویید علی ملاقلی پور برای ساخت «کتونی زرنگی» می توانست با سازمان سینمایی حوزه هنری کار کند اما قصه این است که در مورد کتونی زرنگی ما نویسنده ای داشتیم که مدت ها نوشته بود و حالا سریالی قابل قبول درباره تولید ملی و قاچاق کالا به نگارش درآورده بود. ما در راستای حمایت از او تولید این کار را کلید زدیم تا نیرویی را به نقطه حرفه ای نزدیک کنیم. متن را خواندیم و دیدیم خیلی خوب شده است. در اینجا ما می خواستیم این نویسنده را به سرانجام برسانیم. ما برای کار او یک کارگردان حرفه ای آوردیم همه می گویند «کتونی زرنگی» کار علی ملاقلی پور است. این البته کاملا حرف درستی است. اما از منظر ما در تکلیف سازمانی‌مان این پروژه کار نویسنده آن آقای محسن ملکی است. این در حالی است که سازمان سینمایی حوزه هنری برای ساخت کارهایش اصلا نباید چنین دغدغه هایی داشته باشد و چنین ملاحظاتی هم ندارد. او باید و می خواهد با تمام حرفه ای ها کار کند. اتفاقا دراینجا می بینیم که اتفاقا هیچ شباهتی بین سازمان سینمایی حوزه هنری و باشگاه فیلم سوره وجود ندارد چون وظیفه یکی توانمندسازی نیروها و وظیفه دیگری فقط کار با حرفه ای هاست.

مرادخانـی: ببینید کاری که سازمان سینمایی حوزه، سازمان اوج و بعضاً ارگان‌های دیگر انجام می دهند تولید اثر باکیفیت سینمایی یا تلویزیونی است. یعنی تلاش دوستان به فیلمی منجر می شود که یک گروه کاملا حرفه ای آن را تولید کرده و به لحاظ مضمونی به نگاه انقلاب اسلامی نزدیک است و تماشاگر هم آن را دوست دارد. این یعنی اهمیت تنگه ابوقریب و پایتخت 5 بیش از کسانی است که در تولید آن نقش داشته اند. کما اینکه تاثیر نبودن اوج را در سری اخیر پایتخت حس کردیم. ولی کاری که باشگاه می کند ماهیتاً با این موضوع متفاوت است و متمرکز بر تربیت نیرو است. از این منظر تصور می کنم که جایی مثل باشگاه فیلم سوره و سازمان اوج و سازمان سینمایی حوزه و امثالهم می توانند مکمل هم باشند و به یک چرخه کامل تولید اثر باکیفیت و تربیت فیلمساز حرفه ای برسند.

فکر می کنید تکلیف «کتونی زرنگی» چه زمان مشخص شود و این اقبال را پیدا کند که به پخش برسد؟

شفاه: واقعیت این است که مشکل «کتونی زرنگی» اصلا در خود سریال نیست که بتواند حل شود. مساله اختلاف نظری است که بین مدیران در تلویزیون در مسایل دیگر وجود دارد و این به موضوع این سریال تسری داده شده است. فکر می کنم مادامی که این اختلافات ادامه داشته باشد، مشکل سریال ما نیز حل نخواهد شد. ببینید ما در این قضیه اختلاف مدیران مختلف سازمان یک چیزهایی دیده و شنیده ایم که باورتان نمی شود. به هر حال برای تولید این سریال چند میلیارد تومان از بیت المال هزینه شده ولی واقعا گاهی فکر میکنم که برای بعضی از این دوستان گویا هیچ چیزی اهمیت ندارد، نه آبروی سازمان برایشان مهم است و نه پول مردم.

ولی آقای میرباقری دلیل پخش نشدن سریال شما را کیفیت پایین آن عنوان کرده بودند.

شفاه: بله خب همه آثار صدا و سیما به لحاظ کیفی خوب است و کار ما کیفیت ندارد! ببینید من نمی گویم کتونی زرنگی سریال بسیار سطح بالایی است ولی این ادعا که از سریالهای معمول تلویزیونی آن قدر بی کیفیت تر است که شایسته پخش نیست هم خیلی عجیب و غریب است واقعا. در ماه‌های گذشته تعدادی از اهالی رسانه و منتقدین فرصتهای جداگانه ای برای دیدن کار گذاشتند و کار را مورد قضاوت قرار دادند. اکثریت قریب به اتفاق ایشان نظرشان نسبت به کیفیت کار مثبت بود و خصوصا در مقایسه با آثار امروز تلویزیون، کار را کاملا قابل دفاع و قابل پخش می دانستند. به نظرم همین نشان می دهد مشکل این سریال فرامتنی است و حرف آقای میرباقری را نقض می کند. آزاردهنده است این است که در این ترکیبی که در حال حاضر بر صدا و سیما حاکم هستند و هر کدام هم یک مجموعه هستند هر کدام ساز خود را می زنند. ما تا کمر برای دوستان خم شدیم واقعا دیگر چه باید می کردیم.

پس فکر می کنید انتشار کامنت های آقای ملاقلی پور همزمان با موعد پخش سریال برنامه ریزی شده بود؟

شفاه: بله دقیقا. آنهایی هم که کامنت ها را پخش کردند فکر می کردند، قسمت اول سریال پخش شده است و در واقع اشتباه محاسباتی داشتند.

با این تفاسیر یعنی شما دیگر «کتونی زرنگی» را رها کردید و دیگر اقدامی برای پخش آن نمیکنید؟

شفاه: من مطمئنم یک روز «کتونی زرنگی» پخش می شود اما چیزی که تجربه کردیم واقعا دلسرد کننده بود. سازمان صدا و سیما با شعار حمایت از استعدادهای جوان اقدام به تولید این کار کرده بود و شایسته نبود افراد پرانگیزه ای مثل کارگردان و نویسنده این کار با چنین تجربه ای در اولین همکاری با سیما مواجه شوند. مگر یک کشور چیزی جز استعدادهایش دارد برای رشد؟

حالا همین تجربه در برای سایر جوانهایی که قصد کار با سیما دارند تبدیل به یک معیار قضاوت از نحوه برخورد سازمان با جوانها شده و تاثیرات بدی هم درباره اعتماد ایشان به تلویزیون برجا گذاشته است. زمانی که من در مقطع کارشناسی، کارگردانی می خواندم، دکتر علی عسکری رییس دانشگاه صدا و سیما بود. من ایشان را بخوبی می شناسم و می دانم که حمایت از جوان ها برایشان موضوعی بسیار جدی است. همان موقع اگر اعتماد ایشان به دانشجوهای دانشگاه نبود بسیاری از اتفاقات خوب، از جمله فعال شدن ظرفیت های مختلف دانشگاه و راه اندازی جشنواره فیلم دانشجویی که تا امروز دوره های متعدد آن برگزار شده اصلا اتفاق نمی افتاد. فراتر از تعارف می گویم که می دانم چنین موضوعاتی برای شخص آقای علی عسگری بسیار مهم است. تنها امیدم در این موضوع این هست که خود ایشان دستور ویژه بدهند، و موضوع پخش این سریال را رأسا حل کنند و اجازه ندهند در مجموعه تحت امر ایشان، با استعدادهای جوان و محصولات خوب، چنین برخوردهای سلیقه ای صورت بگیرد.